کد مطلب:276496 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

رسیدن جزای عمل به اولاد
عملی كه از شخص سر می زند - اطاعت باشد یا معصیت - جزای آن به اولاد و نوادگانش می رسد، چنان كه از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه: «وَأَمَّا الجِدارُ فَكانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی المَدِینَةِ وَكانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَكانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ یَبْلُغا أَشَدُّهُما وَیَسْتَخْرِجا كَنْزَهُما»؛ [1] و امّا دیوار، پس از آنِ دو پسر بچه یتیم بود كه در شهر هستند، و زیرش آن گنجی متعلق به ایشان، و پدرشان نیكوكار بود، پس پروردگارت خواست كه آن دو به قوّت رسند و گنجشان را برآورند. فرمود: آن دو یتیم با آن پدر صالح هفت پشت فاصله داشتند.

و این به خاطر حكمت ها و مصالح عظیمی است كه بسیاری از آن ها بر ما پوشیده و مخفی است و بعضی از آن ها در روایات از ائمه معصومین علیهم السلام برایمان روشن شده است.



[ صفحه 504]



اگر بگویید: بدون تردید، رساندن خیرها و نعمت ها به اولاد شخص در حقیقت به خودش برگشته و تفضّلی نسبت به او انجام گرفته، به جهت كمال مودّت و مهری كه بین انسان و اولادش هست، بلكه چه بسا خیر رساندن به اولاد برای انسان - بلكه مطلق حیوانات - لذیذتر است از متنعّم شدن خود شخص، خواه در زمان حیات و زندگی او باشد یا پس از مردن. هم چنان كه در خبر آمده: ارواح مؤمنانی كه برای دیدن اولادشان می آیند اگر آن را در وضع خوب و نیكی ببینند، خوشحال می شوند، و اگر در فشار و سختی ببینند، اندوهگین می گردند. و روایات دیگری كه بر موضوع مورد بحث دلالت دارد. ولی عذاب كردن و به مشقّت انداختن اولاد به خاطر كارهایی كه از پدران و مادران سر زده، نه عقل آن را امضا كرده و نه قرآن. عقل این را ظلم می داند، و ظلم بر خداوند - عزّوجلّ - قبیح است، در قرآن مجید نیز آمده: «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»؛ [2] و بردارنده ای بار گناه دیگری را متحمّل نمی شود.

می گویم: دچار شدن مردم به آفات و بلیّات، گاهی كفّاره گناهان و خطاهای آنان است و گاهی برای بالا رفتن درجات و فزونی ثواب ها می باشد. پس ممكن است خداوند متعال بعضی از بندگانش را به بعضی از مصیبت ها و محنت ها عذاب نماید و این را كفّاره گناهان پدران و مادران قرار دهد، چون به خاطر مصیبت هایی كه به فرزندانشان می رسد متأثّر و ناراحت می شوند، آن گاه به این بنده ای كه به آن مصیبت ها دچار گشته انواع نعمت ها و ثواب ها را عنایت می كند، چون در دنیا به آن ناراحتی ها مبتلا شده است. و این مبادله خوب و برنامه نیكی است و هیچ خلاف عدل و احسان هم در آن نیست بلكه خود نوعی احسان به انسان می باشد.

و بر این معنی دلالت می كند فرموده امام صادق علیه السلام در جواب مفضّل بن عمر - كه از خواصّ اصحاب گرامی آن حضرت است - كه پس از بیان خوبی ها و منافع حواسّ انسان و زیان های فقدان آن ها، مفضّل عرضه داشت: پس چرا بعضی از مردم برخی از این اعضا را ندارند كه این زیان هایی كه فرمودی به آن ها برسد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: برای تأدیب و موعظه كسی كه این وضع برایش پیش می آید، و دیگران به سبب او پند گیرند، چنان كه



[ صفحه 505]



زمامداران گاهی افرادی را برای مجازات و عبرت تأدیب می كنند و [عُقلا] بر آن ها اشكال نمی گیرند، بلكه رأیشان را تعریف می كنند و تدبیرشان را تصحیح می شمارند. به علاوه برای كسانی كه این امور برایشان پیش می آید اگر شكیبایی كنند و شكر الهی بجای آورند پس از مرگشان آن قدر ثواب ها هست كه این ناراحتی ها را در مقابل آن همه ثواب، كوچك و ناچیز خواهند دید، تا جایی كه اگر به آن ها اختیار می دادند كه به دنیا بازگردند و در آن بلاها زندگی كنند آن را انتخاب می نمودند.

و می توان به نحو دیگری جواب داد كه: خداوند - عزّوجلّ - به مقتضای حكمتی تقدیر كرده، مصائب و بلاهایی برسد، ولی دفع و برطرف شدن آن مصائب و بلاها را مشروط و متوقف بر صدور افعال خاصّی از پدران و مادران یا خود آن ها قرار داده است، و چون آن شرط محقّق نشد تقدیر الهی جاری می گردد.

بنابراین ابتلای آن ها در حقیقت به عنوان مجازات آن ها به سبب كارهای پدران و مادرانشان نیست تا اشكالی وارد شود بلكه بر مبنای مصالح واقعی است كه در هر امر مقدّری وجود دارد. و این وجه را از یكی از دوستان خاصّ خود استفاده نمودم.


[1] سوره كهف، آيه 82.

[2] سوره انعام، آيه 164؛ سوره فاطر، آيه 18.